همیشه اسم منتظری مرحوم که می آید، بابا می گوید کله پا شدنش را توی

 قرارگاه لشکر ثارالله پیش بینی کرده؛ وقتی ایشان به راحتی از ادغام ارتش و

 سپاه حرف زده و گویی عملا نشان داده عقبه ی فکری اش متعلق به

 خودش نیست. البته بابا گفت آن زمان که این حرف را زده، برخی شوکه

 شده اند که چه طور یک رزمنده دارد در باره ی قائم مقام رهبری این طوری

 حرف می زند. و برخی هم او را از برخورد ترسانده اند.


دیروز که فهمیدم حسن در مورد برد موشک های ما که اختیارشان دست

 بچه های هوافضای سپاه است، افاضاتی فرموده، چنان چه رفت و تو دانی،

 گمان کردم پای حسن بیش از آن که باید روی پوست موز اصلاح طلبان

 فرصت طلب و روی پوست خیار براندازها باشد و  همین شاید بیندازدش از

 زین قدرت، روی دم شیری است که نعره اش ممکن است هر آینه جان از

 کف حسن برباید.


حسن نباید با عزت ایرانی این طور برخورد می کرد. 


چندمین باری است که او دارد با سازمان سپاه که حالا یک نیروی جهانی

 

است، از این شوخی های مضحک می کند و ممکن است همین شوخی کار

دستش بدهد.

حسن باید بفهمد نهادی که نطفه اش در انقلاب اسلامی و جهاد منعقد

شده، به هیچ کس رحم نخواهد کرد، اگر خلاف منافع مادر، یعنی انقلاب

 حرف بزند.
حسن باید بفهمد بیست و اندی میلیون نفر بسیجی، یک قدرت است که

تصورش وحشت زاست برای هر قدرتی که بخواهد مخالفت بکند با او.


حسن باید شوخی های قبلی را جبران کند و حواسش باشد پایش را کجا

 می گذارد. سکوت شیر را هم نباید به حساب خواب بودنش بگذارد.


شیر اگر قرار بود راحت بخوابد که هر کسی بیاید جلویش برقصد، سلطان

 نمی شد