ما و شهدای کربلای 4...
جمعه, ۱۱ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۴۵ ب.ظ
یادش بخیر بچه های کربلای چهار !
بغض های حقیر ما،
روبه روی تصاویر گلگون شما سرریز میشود و راه را برای کلام میبندد؛
با شما شقایق هایم.
از شما چه باید گفت و چه باید نوشت؟
واژه های خاکسترگونه ما، فقط بلدند روبه روی شما ضجه بزنند.
اما کاش میدانستند که یاد شما حرکت است؛
حرکتی برای بهبودی وضعِ «بودن».
چه باید گفت که شما حنجره های خود را عبور دادید تا آن سوی مرزهای تکبیر،
آن سوی مرزهای ندیدن؛ جایی که واژه ای یافت نمیشود تا شما را با آن ستود.
اصلاً شما که برای تحسین برانگیزی قلم های ما بوسه بر عطر پرواز نزدید!
هر روز و هر شب، خاکریزها، با اشکها و دعاهایتان گره میخورد.
ما مانده ایم و یاد شما
چفیه های خون آلود، بر شط آرامش پل بسته اند.
در لایه های زیرین هستی، غوغایی است.
قسم به نام سرخ شهادت که پس از جنگ،
راهی که شما به خون گلو پیموده اید، به خون دل میرویم.
ما هر روز، در راه مولای شهیدان روی زمین،
فلسفه میخوانیم و هر شام، عده ای پشت سیم خاردار ابتذال گیر میکنند.
گمان نمیکردیم دست تقدیر راهمان را از شما جدا کند ..
شما بروید و ما بمانیم .. با دنیایی از حوادث ..
گمان نمیکردیم که قرار باشد بمانیم و دلاوریهای شما را روایت کنیم ..
کربلای چهار یعنی : عاشقانه بندگی کردن ..
و این بزرگترین درس ما در مکتب شما شاگردان خمینی بود...
بغض های حقیر ما،
روبه روی تصاویر گلگون شما سرریز میشود و راه را برای کلام میبندد؛
با شما شقایق هایم.
از شما چه باید گفت و چه باید نوشت؟
واژه های خاکسترگونه ما، فقط بلدند روبه روی شما ضجه بزنند.
اما کاش میدانستند که یاد شما حرکت است؛
حرکتی برای بهبودی وضعِ «بودن».
چه باید گفت که شما حنجره های خود را عبور دادید تا آن سوی مرزهای تکبیر،
آن سوی مرزهای ندیدن؛ جایی که واژه ای یافت نمیشود تا شما را با آن ستود.
اصلاً شما که برای تحسین برانگیزی قلم های ما بوسه بر عطر پرواز نزدید!
هر روز و هر شب، خاکریزها، با اشکها و دعاهایتان گره میخورد.
ما مانده ایم و یاد شما
چفیه های خون آلود، بر شط آرامش پل بسته اند.
در لایه های زیرین هستی، غوغایی است.
قسم به نام سرخ شهادت که پس از جنگ،
راهی که شما به خون گلو پیموده اید، به خون دل میرویم.
ما هر روز، در راه مولای شهیدان روی زمین،
فلسفه میخوانیم و هر شام، عده ای پشت سیم خاردار ابتذال گیر میکنند.
گمان نمیکردیم دست تقدیر راهمان را از شما جدا کند ..
شما بروید و ما بمانیم .. با دنیایی از حوادث ..
گمان نمیکردیم که قرار باشد بمانیم و دلاوریهای شما را روایت کنیم ..
کربلای چهار یعنی : عاشقانه بندگی کردن ..
و این بزرگترین درس ما در مکتب شما شاگردان خمینی بود...