حیا و غیرت دینی
*دوستی تعریف میکرد در خط تاکسیهایی که به طرف دانشگاه میرفتند و اکثراً مشتریانش دانشجوها بودند، اغلب وقتی جلوی تاکسی نشسته بودم و ۲ تا آقا هم عقب نشسته بودند، اگه خانمی میخواست به عنوان نفر چهارم سوار بشه من پیاده میشدم تا اون خانم جلو بشینه و من میرفتم عقب!
اما اینبار قضیه بر عکس شده بود یه خانم جلو و دو خانم عقب نشسته بودند و من چون میدونستم بعضی از خانمها حدود رو رعایت نمیکنند، مردد بودم که سوار شم یا نه؟ یهو خانمِ چادری که جلو نشسته بود پیاده شد و به من گفت آقا شما بفرمائید جلو بشینید من میرم عقب. من ازش تشکر کردم و رفتم جلو نشستم!
من که واقعاً از حرکت این خانم کیف کرده بودم از دوستم پرسیدم: نفهمیدی کی بود؟ شاید آشنا بوده…
جواب داد: اون غیرتش اجازه نداد که من عقب بشینم و معذب باشم، چطور من غیرتم اجازه بده که به صورتش نگاه کنم؟ حتی موقع پیاده شدن اون خانم برای دادن کرایه یه مقدار معطل کردم که دور شه بعد من پیاده شدم!
پ.ن: واقعاً خیلی لذت بردم از این قضیه… تلألو واقعیِ غیرت برادر و خواهر دینی به هم!
چه خوبه که یه همچین حرکت هایی فرهنگ سازی بشه…
منتشر شده در جنبش دانشجویی حیا*
* این روزها که از تاکسی سوار شدن هراس دارم یا وقتی سوار می شوم کلی دعا میکنم که آقا سوار نشود دلم برای این جور مردها خیلی تنگ میشود!!
* منبعی که من خوندم این بودhttp://naeimeh318.blogfa.com/9209.aspx
هر وقت تو تاکسی میشینم همین کار را انجام میدم و همیشه آقایون با احترام عقب ماشین میرفتن تا اینکه دو سال پیش بود که وقتی دو آقا عقب تاکسی و یک آقای دیگر جلو نشسته بودن و کلی عجله داشتم برای دانشگاه رفتن که به آقای جلویی کاملا محترمانه عرض کردم که تشریف ببرن عقب که متاسفانه با برخورد تند طرف مواجه شدم که مگه می خوام بخورمت ! و این شد که با عصبانیت رفتم سمت اتوبوس های دانشگاه و تاخیر را بجون خریدم ولی لذت داشت که بخاطر ارزش هام دیر سر کلاس حاضر شدم ...
به روزیم و منتظر دیدگاه های شما ....
یا زهــــرا.