زنگار روح
بی اختیار چشمم به سیاهی پائین چارچوب در حمام افتاد و خیره ماندم. بعد از کمی تامل فکر کردم که چرا تا به حال که دهها بار این زنگ زدگی را دیده ام، به فکر رفع آن نیفتاده ام !!! سمباده را برداشتم تا زنگ هایش را پاک کنم و با کمی رنگ هم این سیاهی را از بین ببرم. هنگام تمیز کردن زنگ ها متوجه شدم که عمق این زنگ زدگی بیشتر از اونیه که فکر میکردم و لایه هایی از فلز چارچوب در، خورده شده و قسمتهایی که هنوز رنگ روی آن بود هم از زیر خورده شده اند! و تا چند وقت دیگر با کوچکترین ضربه ای می ریختند و سیاهی آن با سائیدن و رنگ هم درست شدنی نبود. به هر حال پوسته های آن را با یک تکه فلز جدا کردم و به کارم ادامه دادم و با تمیز کردن و رنگ زدن، کار تمام شد و در ظاهر مثل روز اول! اما من میدانستم که فلز این قسمت از در نازک تر و آسیب پذیرتر شده...!
راستی جقدر از این زنگارهای کوچک و بزرک در گوشه و کنار روح و قلبمان قرار گرفته و ما بی خیال از کنار آن میگذریم ؟؟!!
چقدر از این زنگارها تا عمق وجودما رسوخ کرده اند و ما متوجه آن نیستیم؟؟؟!
بیائیم سمباده ها را برداریم و به جستجوی زنگارهای وجودمان، آنها را پیدا کنیم و از بین ببریم و بعد هم کمی رنگ خدایی بر آن بزنیم. البته که سخت است این سائیدنها و زمان میبرد ! مراقب باشیم تا دیر نشود...
- ۱۱ نظر
- ۱۷ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۲۶
- ۱۱۷۳ نمایش