از خود بریدن..
میگشتم در میان اشعار٬ وصف حالی یافتیم٬ تقدیم به دوستان....
رفتن، رسیدن است |
|
موجیم و وصل ما، از خود بریدن است
ساحل بهانهای است، رفتن رسیدن است
تا شعله در سریم، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما، در خود چکیدن است
ما مرغ بی پریم، از فوج دیگریم
پرواز بال ما، در خون تپیدن است
پر میکشیم و بال، بر پردهی خیال
اعجاز ذوق ما، در پر کشیدن است
ما هیچ نیستیم، جز سایهای ز خویش
آیین آینه، خود را ندیدن است
گفتی مرا بخوان، خواندیم وخامشی
پاسخ همین تو را، تنها شنیدن است
بی درد و بی غم است، چیدن رسیده را
خامیم و درد ما، از کال چیدن است...
قیصر امین پور
- ۰ نظر
- ۲۵ تیر ۹۶ ، ۰۰:۲۵
- ۵۹۴ نمایش