http://up-is.ir/up۹۳/p۲/۱۴۰۳۰۰۳۸۳۵۶۳۰۹۳.gif شهیدبی پلاک

شهیدبی پلاک

با ولایت تا شهادت

شهیدبی پلاک

با ولایت تا شهادت

بسم الله الرحمن الرحیم
روزی روزگاری همه شهدا بی پلاک بودند .. همه بی پلاک بودند .. نه پلاکی .. نه نشانی .. نه امضایی ... حتی خانه ها نیز پلاکی نداشت .. و امروز همه به دنبال نشان .. در هوای داشتن پلاک! و عاریت مند امضایشان ... بی پلاک که باشی خودش می شود پلاکت .. خودش امضایش را روی اثرش که تو باشی می گذارد ... آن وقت است که قیمتی می شود .. قیمتی که فقط خودش توان پرداختش را دارد ...
.. گویی شبیه مادر می شوی .. شبیه فاطمه می شوی .. بی نشان .. بی پلاک .. بی بارگاه .. بی ادعا ..

سلام-

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب


امروز بعضی ها برای انتخاب کاندیدای خود خط کشی در دست گرفته اند و هر کدام از کاندیدها را اندازه میگیرند!

اما در این اندازه گیری٬ معیارها فرق میکند و گاهاً آنچه سنجیده میشود٬ تنها بخشی از آن جیزیست که باید...

قد کاندیدای شما چقدر است...؟؟؟

مراقب باشیم که نگاهمان را ... بازتر کنیم و تمام آنچه را که باید ببینیم..! فردا برای جواب اشتباهاتمان در برابر تاریخ دیر است٬ خیلی دیر....


  • سعید براتی


بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک خواهران و برادران مومن و انقلابی
با تبریک میلاد با سعادت امام جواد علیه السلام و در آستانه طلوع خورشید علوی علیه السلام در خانه ربوبی، با فروتنی و تواضع در برابر عظمت ملت بزرگ ایران به ویژه خانواده های معظم شهدا ، جانبازان و ایثارگران ، اکنون که در آستانه ورود به انتخاباتی حماسی قرار گرفته ایم ، لازم دانستم نکاتی را به محضر شما ، عرضه نمایم.
 
انقلاب اسلامی میراث گرانسنگ امام المجاهدین و قدوه السالکین خمینی کبیر رضوان الله تعالی علیه و ودیعه ای الهی است و همه ما موظف به حفظ و پاسداشت آن هستیم. انقلاب ما اکنون در مصاف با مستکبران در مرحله ای حساس قرار گرفته است.دشمنان دین خدا تمام توان خود را برای به زانو در آوردن این انقلاب به میدان آورده اند و از هیچ تلاشی در به عقب راندن و مهار این نهضت الهی مضایقه نکرده و نمیکنند. از دشمنی دشمن ، تعجبی نیست.
 
اما خوش خیالی برخی از دوستان که مشت چدنی را در زیر دستکش مخملین دشمن نمی‎بینند و با توهم حل منازعات ،  سیاست لبخند را توصیه میکنند ویا دیگرانی که  چسبندگی به قدرت تحلیل هایشان را به انحراف کشانده و یا کسانی که  درگیر و دار انانیت ، بیراهه را به جای مسیر اصلی گرفته اند ویا آنانی که حزب گرایی را به جای اصولگرایی واقعی مبنا قرار داده اند،  جای تعجب دارد  که در این کشمکش حق و باطل ، به جای منافع ملی و مصلحت نظام ، جور چین دشمن را تکمیل میکنند و در جستجوی قدرت ، هر کاری را مجاز میشمرند .
 
در چنین شرایطی بصیرت ، درک صحیح از شرایطی که در آن به سر میبریم ، از خود گذشتگی ، اعتماد به مردم و رهبری الهی این انقلاب و از همه بالاتر ایمان به خدا ، بالاترین سرمایه های ما هستند.
 
موسم کنونی ، موسم لجاجت ، تصمیم گیری های فردی ، بی توجهی به مصالح کشور و بی اعتنایی به وظیفه همگانی در دفاع از این نظام مقدس نیست ، ولو این اهمال ها به خیال عمل به تکلیف و با پوشش ادای دین به وطن باشد. 
 
همه ما موظفیم همصدا و همگام در برابر فتنه آفرینی فتنه گران و انحراف منحرفان  قیام کنیم و نگذاریم این انقلاب برخلاف وصیت امام رضوان اله تعالی علیه  به دست نااهلان و نامردمان بیفتد.قبلا هم گفته بودم حضور من در این انتخابات گفتمانی است و رقابت درون گفتمان انقلاب اسلامی را نا صواب می‎دانم. برهمین اساس ضمن تشکر از همه عزیزانی که در سراسر کشور نسبت به این جانب ابراز محبت و بزرگواری نموده اند به خصوص دانشگاهیان ، نخبگان ، خانواده های معظم شهدا و ایثارگران ، علمای اعلام و به ویژه حضرت علامه آیه الله مصباح یزدی دامت برکاته ، با توجه به حضور قطعی برادر انقلابی و مومن جناب آقای دکتر جلیلی ، با  کسب نظرمشورتی از جبهه پایداری انقلاب اسلامی ، برای دفاع از گفتمان امید ، عدالت و استقامت ،این جانب  با انصراف از داوطلبی در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری ،  حمایت خود را از جناب آقای دکتر جلیلی اعلام می‎دارم. این حمایت برای دفاع یک پارچه از گفتمان انقلاب اسلامی  است و به ایشان دعا میکنم تا انشالله همواره در همین  خط اصیل  در تمسک به اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله ، با رهبری ولی امر مسلمین جهان حضرت آیه الله العظمی امام خامنه ای ادام الله ظله العالی و همراه با روحانیت متعهد دامت برکاتهم  باقی بمانند و بتوانند خدمتگزار خوبی برای این مردم مومن و نجیب باشند.
 
وما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب 
 
دکتر کامران باقری لنکرانی 
 

دکتر جلیلی

  • سعید براتی

باید عمار شویم...

۱۹
ارديبهشت


دیگه وقت اون رسیده که از این به بعد بریم به دنبال خلق یک حماسه سیاسی..              دیدم هیچ تحلیل و سخنی بهتر از سخنان آقا٬ برای روشن شدن موضوع و اهمیت وظیفه ما پیدا نمیشه. بهتر دیدم با سخنان ایشان آغاز کنیم و...بسم الله اگر میخواهی عمار باشی...٬ عمار ولیٌ زمانت....

یکى از کارهاى مهمٌ نخبگان و خواص، تبیین است؛ حقائق را بدون تعصٌب روشن کنند؛ بدون حاکمیت تعلقات جناحى و گروهى و بر دل آن گوینده. اینها مضرٌ است. جناح و اینها را باید کنار گذاشت، باید حقیقت را فهمید. در جنگ صفیٌن یکى از کارهاى مهمٌ جناب عمٌار یاسر تبیین حقیقت بود. چون آن جناح مقابل که جناح معاویه بود، تبلیغات گوناگونى داشتند. همینى که حالا امروز به آن جنگ روانى میگویند، این جزو اختراعات جدید نیست، شیوه‌هاش فرق کرده؛ این از اول بوده. خیلى هم ماهر بودند در این جنگ روانى؛ خیلى. آدم نگاه میکند کارهایشان را، مى‌بیند که در جنگ روانى ماهر بودند. تخریب ذهن هم آسانتر از تعمیر ذهن است. وقتى به شما چیزى بگویند، سوءظنٌى یک جا پیدا کنید، وارد شدن سوء ظنٌ به ذهن آسان است، پاک کردنش از ذهن سخت است. لذا آنها شبهه‌افکنى میکردند، سوء ظنٌ را وارد میکردند؛ کار آسانى بود. این کسى که از این طرف، خودش را موظف دانسته بود که در مقابل این جنگ روانى بایستد و مقاومت کند، جناب عمٌار یاسر بود، که در قضایاى جنگ صفیٌن دارد که با اسب از این طرف جبهه، به آن طرف جبهه و صفوف خودى میرفت و همین طور این گروه‌هائى را که - به تعبیرِ امروز، گردانها یا تیپهاى جدا جداى از هم - بودند، به هر کدام میرسید، در مقابل آنها مى‌ایستاد و مبالغى براى آنها صحبت میکرد؛ حقائقى را براى آنها روشن میکرد و تأثیر میگذاشت. یک جا میدید اختلاف پیدا شده، یک عده‌اى دچار تردید شدند، بگو مگو توى آنها هست، خودش را بسرعت آنجا میرساند و برایشان حرف میزد، صحبت میکرد، تبیین میکرد؛ این گره‌ها را باز میکرد.

خوب٬ این از کارها جناب عمٌار بود برای ولیٌ خودش٬ امام خودش... ما چقدر عمٌار گونه هستیم برای ولیٌ خود!!! بیائید بسوی عمٌار شدن حرکت کنیم... ان شاءالله

  • سعید براتی

روزگار ماست...!!!

۰۱
ارديبهشت


پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود :

زمانی بر مردم بیاید که هر کس دین خویش را به سختی حفظ کند.

دینداری بسان کسی ماند که آتش در دست خود نگه دارد.

از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند.

آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد.

در آن زمان مردم اهل قرآن و اهل ایمان در اقلیت باشند. مومنان در میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند.

زمانی بر مردم بیاید که اخلاق انسانی از آنان رخت بربندد چنانکه اگر نام یکی را بشنوی به از آن بود که آن را ببینی یا اگر او را ببینی به از آن است که او را بیازمایی. چون او را بیازمایی، حالاتی زشت و ناروا در او مشاهده کنی.

دینشان پول و قبله گاهشان زنانشان شود. برای رسیدن به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند نه خود را در پناه اسلام دانند و نه به کیش نصرانی زندگی کنند .

بازرگانان و کاسبان شان رباخوار و فریبکار، و زنانشان خود را برای نامحرمان بیارایند. در آن هنگام اشرارشان بر آنها چیره گردند و هر چه دعا کنند به اجابت نرسد.

روزگاری خواهد آمد که مردمانشان به پراکندگی مصمم باشند و از هماهنگی و اتفاق نظر و اتحاد بدور شوند. آنچنان به قوانین اسلامی بی اعتنا بشوند که گویی آنان خود پیشوای قرآن بودند نه قرآن پیشوای آنها.

از حق جز نامی نزد آنها نمانده باشد و از قرآن جز خط و ورقی نشناسند. بسا یکی در درس قرآن و تفسیر وارد شود، هنوز جا خوش نکرده از دین خارج شود. و چون در آخرالزمان دینتان دستخوش افکار گوناگون روایات جدید شود، کمتر کسی از شماست که دینش را حفظ کند.

زمانی بر مردم بیاید که هیچ دیندار٬ دینش برایش سالم نماند جز اینکه از قله کوهی بگریزد یا از سوراخی به سوراخ دیگر پناه برد چون روباه که با بچه هایش چنین کند.

هنگامی که معیشت جز با گناه تامین نگردد، چون این وضع پیش آید عزب بودن و تجرد حلال شود، در آن روزگار است که مرد به دست پدر و مادرش تباه و گمراه شود و اگر پدر و مادر نداشته باشد به دست زن و فرزندش و اگر زن و فرزند نداشته باشد، چه بسا هلاکت و تباهی اش به دست خویشان و همسایگانش باشد که او را به تهیدستی و فقر سرزنش کنند و بترسانند و تکالیفی بر او نهند که وی از عهده ان بر نیاید تا گاهی که او به پرتگاه های هلاکت سقوط کند.

در آخرالزمان دغل بازان و فریبکارانی بیایند که حدیث هایی نو و روایت هایی جدید از دین بر شما بخوانند، آنچنان که نه شما و نه پدرانتان چنین حدیث هایی نشنیده باشید. پس دوری گزینید از آنها. مبادا به دام تزویر و فریب شان بیافتید .
                               =========================================

 

شکر خدا٬ بعضی از این علائم در مملکت ما نیست٬ ولی کم نیستند از این نشانه ها...! هدف از طرح این حدیث نبوی٬ ایجاد انگیزه و تلاش جهت از میان بردن علائمی است که می بینیم و جلوگیری از بوجود آمدن نشانه هایی که هنوز شکل نگرفته و آشکار نشده اند بوده و قصد ایجاد نا امیدی در دلهای پاک شما را ندارم...! پس بصیرت - بصیرت - بصیرت...

  • سعید براتی


بر عالمیان رحمت رحمان زهراست

در هر دو جهان سرور نسوان زهراست

نوری که دهد شاخه ی طوبی از اوست

کوثر که خدا گفته ، به قرآن زهراست


  • سعید براتی

پاره تن رسول...

۰۵
فروردين

 
 

کاغذ دیواری حضرت زهرا (س) 10


پاره تن رسول بودی...؟ سیلی بر صورتت چرا ؟  بین در و دیوار ماندی ؟
مگر پدرت بارها دستت را نبوسید ؟ بازوی شکسته تو از چه بود؟
همسرت علی بود...
و من مانده ام از این صبر خدا...
  • سعید براتی

آقای خوبم..
امام عزیزم...

دیروز در حرم امام رئوف حماسه ات را آغاز کردی تا نشان دهی که مرد عملی...              

حرفهایت همه حماسی بود و حماسه آفرین...
چقدر شبیه روح الله بودی دیروز آنگاه که دشمنان را چنان کوچک کردی که عاشقانت عظمت دین حق را با تمام وجود حس کردند...


چه صلابت دشمن شکنی داری آقای خوبم...
با هر کلامت، اشک شوق را بر دیدگان امتت می نشاندی...
و دیروز عجیب بوی خمینی میداد خامنه ای...

خامنه ای خمینی دیگر است٬

ولایتش ولایت حیدر است... 

سخنانت خیبری بود و درب قلعه خیبر دشمن شکست...

و من... نه! و ما لبیک گوی فرمانت هستیم... آنچه مانده از این جسم ناقص! فدای لبیک به فرمانت... هدیه بی ارزشیست این جان٬ آن هم تقدیم٬ اگر قابل بدانی...

و خداوند نشان داد که نعمتش را بر این ملت٬ تمام کرده است...

 


  • سعید براتی


 

میدانی٬ انسانها در هجران به خدا نزدیک ترند تا در وصل...؟ داستان عشق لیلی و مجنون را بی شک شنیده ای٬ و رمز جاودانه شدن این عشق را...

میدانی همه میتوانند یا مجنون باشند یا لیلی..؟! اینجا سخن از جنسیت نیست٬ مرد بودن یا زن بودن٬ سخن از توان است و تحمل. آن که مجنون میشود دیگر جز لیلی نمی بیند و جز به او نمی اندیشد٬ همه چیز لیلی را زیبا می بیند٬ لبخند یا اخم٬ مهر یا بی مهری٬ نرمی یا سختی٬ قهر یا آشتی٬ شکستن یا گرفتن جام...! همه کارش زیباست و مجنون خریدار آن٬ فرقی نمیکند٬ همین کافیست که از جانب لیلی باشد! پس خوب است... او لیلی را دوست دارد و هر آنچه از از اوست٬ نه آنچه را خودش و دلش دوست دارد.مجنون در لیلی ذوب شده است٬ از او شده است٬ در واقع مجنون لیلی شده است.!

اما لیلی٬ میخواهد مجنون را٬ پس باید که بیازماید او را٬ خالص بودن عشقش را٬ باید که ناز کند٬ عشوه کند٬بسوزاند و به دنبال خود بِکشد تا بُکشد٬ آن هم نه در وصل٬ که در هجران!...

 لیلی مجنون را برای خودش میخواهد٬ پس مجنون باید خالص باشد٬ پاک٬ ساده و بی ریا... و به هیچ نیاندیشد٬ جز لیلی...

ما چه هستیم و میخواهیم چه باشیم.؟ لیلی یا مجنون.؟ باید بدون خود خواهی به درون خود برویم. اینجا جای دروغ گفتن نیست٬ باید که رو راست باشیم٬ وگرنه به بوته آزمایش می گذارندمان...! تا معلوم شود کیستیم! لیلی یا مجنون... و این همان امتحان بزرگ است...

 

 

  • سعید براتی

دشت خدا...

۲۴
اسفند


سلام...

این شعر زیبا را چندی پیش در وبلاگی دیدم. زیبا و وصف حال بود... مدتی است که می خوانمش و حالی پیدا می کنیم.

هوالحق


یادم آمد شب بی چتر وکلاهی
که به بارانی مرطوب خیابان زدم آهسته و گفتم:
چه هوایی است خدایی!
من و آغوش رهائی!
سپس آنقدر دویدم طرف فاصله تا از نفس افتاد نگاهم به نگاهی!
دلم آرام شد آنگونه که هر قطره ی باران غزلی بود نوازش گر احساس که می گفت فلانی!
چه بخواهی چه نخواهی به سفر می روی امشب
چمدانت پر باران شده پیراهنی از ابر به تن کن وبیا!
پس سفر آغاز شد و نوبت پرواز شد و راه نفس باز شد و قافیه ها از قفس حنجره آزاد و رها در منِ شاعر منِ بی تاب تر از مرغ مهاجر...
به کجا می روم اقلیم به اقلیم!
خدا هم سفرم بود و جهان زیر پرم بود سراسر که سر راه به ناگاه مرا تیشهء فرهاد صدا زد :
نفسی صبر کن ای مرد مسافر قسمت می دهم ای دوست سلام من دلخستهء مجنون شده را نیز به شیرین غزلهای خداوند به معشوق دوعالم برسان.


باز دلم شور زد آخر به کجا می روی ای دل که چنین مست ورها می روی ای دل مگر امشب به تماشای خدا می روی ای دل
نکند باز به آن وادی…
مشغول همین فکر وخیالات پر از لذت و پر جاذبه بودم
که مشام دل من پر شد از آن عطر غریبی که نوشتند
کمی قبل اذان سحر جمعه پراکنده در آن دشت خداییست

نام شاعر این شعر را اگر میدانید ممنون میشوم که برایم بنویسید...

یکی از همسنگران اهل تحقیق و مطالعه فرمودند شعر از حمید رضا برقعی( عزیز) است. (البته ادامه هم داشت که زحمت آن را هم کشیدند. ( درادامه مطلب بخوانید)

  • سعید براتی

ماجرای عشق لیلی و مجنون در کربلای ایران، قصه ی تازه ای شد...
اینجا مجنون آرام نشسته بود و در انتظار لیلای خود لحظه شماری میکرد...
همت لیلا شد، حمید و مهدی هم... و دهها عاشق همت، مجنون وار در پی لیلای خود پر کشیدند... پروانه های عاشق هم بر گرد شمع مهدی و حمید در مجنون پر سوزاندند...
و تو چه میدانی قصه خیبر را که مجنونی را به زنجیرعشق خود دیوانه کرد...!
این ماه را مجنون بنامیم یا لیلی.... به دلهای عاشقان پرپر سری بزنیم... شاید نام خیبر را پسندیدند...
  • سعید براتی